کد موسیقی برای وبلاگ

سوتی - نوین
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سوتی داد استادم واخ آخ

فقط بخونیدو بخندید،آخ جونم

آره سوتی داد چه جورم .راستش من در سلمونی کار می کنم و عاشق اینم که موهای آدما رو کوتاه کنم(آخ چه جورم).البته کوتاه کردن مو به هر شخصی نمی آد اما چه کنم من عاشقشم(البته  فکر می کنم آدما اینطوری منظم ترن(خوب اینم نظر شخصیمه دیگه چی کار کنم کاریش نمی شه کرد)).

اما حالا چی شد؟!راستش تازه اوایل کارمه و قبلا یه خورده دوره این کارو دیده بودم اما دستم زیاد فرمون نیس،به همین دلیل به اوستام(اقا امین) کفتم آقا امین می تونم دوستامو بگم بییان و رو موهاشون اصلاح انجام بدم تا حر فه ای تر شم، اونم گفت؛ رضا کار خوبیه اینطوری تا چند وقت دیگه  نیازی نیس من مغازه باشم و تنهایی خودت می تونی تمامی مدلهارو واس مشتری انجام بدی. منم شاد و مسرور  زنگ زدم به چندنفر از دوستام و دوتاشون گفتن رضا ما وقت نداریم و بذار واس بعدا می یایم  که جا داره بهشون بگم خیلی بی معرفتن چون هنوز که هنوزه نیومدن ،و یکی دیگه هم گفت رضا یه ساعت دیگه پیشتم اینم بگم که اسمشم حسام>آره حسام جون.

حالا می خوام قسمت اصلی داستانو  واستون تعریف کنم.

قضیه رو به آقا امین گفتم،گفتم که دوستم حسام یه ساعت دیگه اینجاست،اونم گفت:خوبه فقط اومد منو صدام کن  تا مدلهای مورو رو موهاش کار کنیم من گفتم باشه حتما.

هنوز نیم ساعت هم نگذشته بود که یه مشتری اومد داخل مغازه که حسام نبود.اینو بگم چه موهای بلندو افشونی داشت مشترییه،طوری که هر مدلی که دوس داشتی می تونستی رو مو هاش کار کنی.قبل اینکه قسمت اصلی داستانمو تعریف کنم بگم که اوستام رفته بود پاتوقش منظورم مغازه بغلی مغازمونه که یه مشاور املاک داره و خیلی هم آدماش با صفان.

داشتم میگفتم در اون هنگام  رفتم سمت مغازه بغلی و از پشت شیشه سکوریت مغازه اشاره کردم به اوستام تا بیاد،اونم از تو مغازه با اشاره گفت برو من الان می آم.منم رفتم و کارایه اولیه یعنی بستن پیش بندو آماده کردن وسایل بود انجام دادم در همین هنگام بود که اوستام اومد بدون اینکه از پسره (مشتری) سوالی کنه که چه  مدلی می خواین مو هاتو اصلاح کنم بهم گفت قیچی پیتاژو بده رضا منم بهش بدون معتلی دادم ،البته حق داشت چون فکر می کرد رفیقمه نه مشتری .

آقا امین رو کردو بهم گفت بیا نزدیکتر و خوب ببین، یاد بگیر مدلهارو چه طوری رو مو هاش کار می کنم .بعد گفت رضا قیچی پیتاژو اینطوری می ندازن زیر مو هاشو کوتاه می کنن.منم  می گفتم بله آقا حتما.

 در این هنگام بود  پسره (مشتری)که خیلی حساس بود و  ترس داشت مو هاش خراب شه رو کرد و گفت آقا من اصلا نمی خوام موهامو اصلاح کنم ،امین گفت آخه چرا؟!پسره گفت نه آقا من موهامو از سر راه پیدا نکردم که دارین مدل رو موهام کار می کنین.و باز پسره گفت آقا من فقط می خوام یه خورده موهامو مرتب و تنظیم کنی نه مدل بدین.آقا امین که فکر می کرد اون رفیقمه به پسره گفت شما چقدر می ترسین قرار نیس سرتونو ببرم فقط می خوام به رفیقت یه خورده کار یاد بدم.دوباره یه خورده معکسی کردو گفت شما چقدر فیس و افاده ای هستین. عزیزان چشاتون روز بد نبینه  مشتری که هنوز چیزی از ماجرا نمی دونست و فکر می کرد دستش انداختیم بلند شدو با صدایی بلند تر از دفعه ی قبل گفت آقا پیش بندو باز کنین دیگه بسه هی چیزی نمی گم شما بدترش می کنین.

دو باره مشتری خواست تکرار کنه سریعا رو کردم به آقا امین  گفتم آقا این آقا مشترییه نه دوستم حسام،اوستام که متوجه قضیه شد یه نگاهی بهم کردو گفت رضا چرا زودتر نگفتی منم چیزی واس گفتن نداشتم با اندکی تامل گفتم آقا شما اجازه ندادین من حرفی بزنم .

خلاصه این که سر آخر آقا امین یه عذر خواهی به مشتری کرد وازش خواست ناراحت نباشه از این سؤتفاهم.




تاریخ : یادداشت ثابت - جمعه 91/4/3 | 12:57 صبح | نویسنده : سلیمانی | نظر